م.خویلو - م.ائلشاد
میدانیم که این نوشته سر و صدای زیادی به دنبال خواهد داشت و این را هم میدانیم که مثل همیشه مورد سوء استفاده گاموحچیها قرار خواهد گرفت. اما فکر میکنیم با همه تبلیغات منفیای که خواهد داشت، ارزش یکبار نوشتن را دارد. در تمام آن مدتی که در تنقید گاموح، چه به طنز و چه به جدّ مینوشتیم، حتی یک لحظه هم به مغزمان خطور نمیکرد که روزی برسد نه بر علیه گاموح، بلکه برعلیه آنتیگاموح بنویسیم. موضوعی که ما دو نفر را مجاب کرد که به خاطر اهمیت آن، باهم بنویسیم. تصور نکنید که ما هم مثل بعضیها، گاموحچی شدهایم!! هرگز، ما همچنان در عقیده خود راسخ هستیم. ما استقلال آذربایجان جنوبی را خواهانیم و تا ابد هوادار هیچ تشکیلات نیمه استقلالطلب یا فدرالچی نخواهیم شد.
باید اعتراف کرد که انتقاد از خود، یعنی آنچیزی که گاموح آن را بکار بسته و نسبتا هم موفق شده است، در میان ما هنوز جایی ندارد. این مسئله باعث شده که گاموح روزبروز موفقتر باشد و ما هر روز عصبانیتر. شاید آنچه که در این نوشته آمده است، عدهای خودی را بازهم به شک بیاندازد که این را هم آن پروفسور!!! چهرگانی مریض نوشته است. و از طرف دیگر، عدهای غیر خودی را به تبلیغ وادارد که این اعترافات احمد اوبالی است! اما باید گفت این، نه تعریف و تمجید از یک نیمه تشکیلات به نام گاموح، بلکه هشداری است به تمام آنهایی که خود را غیر گاموح میدانند، برای اینکه بدانیم در صورت ادامه چنین عملکردی ضعیف، گاموح هرچه بیشتر منسجم و گسترده شده و حرکت ملی را به پرتگاه آمال عدهای شخصپرست سوق دهد. از اینرو اگر مطمئن هم هستیم که این را چهرگانی نوشته! باز دلیل نمیشود که به مطالب آن دقت نکرد و در باره آن تفکر نکرد!!!
موضوع از این قرار است که گاموح، همان تشکیلاتی که تمام انرژی ما صرف مخالفت با آن میشود، هر روز در حال پیشرفت است. هر اتفاقی که میافتد، چه در داخل و چه در خارج، گاموح آن را به نفع خود مصادره میکند. اکثر تهدیدها را به فرصت تبدیل کرده و به خوبی از آنها استفاده میکند. در یکی- دو سال اخیر گاموح توانسته خود را نسبتا به عنوان تشکیلاتی با ثبات و با برنامه نشان دهد. با تمام تلاش تشکیلاتهای دیگر، گاموح توانست خود را به عنوان نماینده آذربایجان جنوبی در UNPO عضو کند. دیپورت چهرگانی از تورکیه و آذربایجان شمالی در نهایت به نفع گاموح تمام شد. در ماجرای حسین تورکائللی، گاموح توانست خود را در مقامی برابر با دولت علییف نشان داده و در نهایت موفق به حل آن بحران شده و مبلغ ثبات سازمانی خود شود. جریان هادی موسوی را با مدیریت توانست به بمب تبلیغاتی خود تبدیل کند و اکثر خبرگزاریهای معتبر جهان نیز خبرهای آن را منتشر کردند. با تمام حرف و حدیثها، در سال گذشته کنگره حزبی تمام شاخههای خارجی حزب را برگزار نمود. با سه -چهار سایت فعال اینترنتی رسمی و دهها وبلاگ میتوان گفت که هنوز هم در دنیای اینترنت، دارای نفوذ است. اکثر سایتها و کانالهای مربوط تورکیه و آذربایجان شمالی از چهرگانی، نه به عنوان لیدر گاموح، بلکه به عنوان لیدر آذربایجان جنوبی یاد میکنند. متاسفانه در مورد پرچم گاموح هم، این صدق میکند. به نظر میرسد که در مطبوعات و افکار عمومی آذربایجان شمالی، چهرگانی به تاثیرگزاریای قابل قیاس حتی با عیسی قنبردست پیدا کرده است.
در داخل هم آن دورانی که گاموحچیها از گاموح بودنشان شرمنده بوده و صدای خود را درنمیآوردند، گذشته است. در مورد اکثر فعالین با سابقهی شناخته شده، شائبهی پیوستن به گاموح وجود دارد! دیگر هیچ کس مانند گذشته، در جمعها به خود جرات نمیدهد که علیه گاموح سخنرانی کند. بیشتر مخالفان مسئله بایراق را از گاموح جدا دانسته، پرچم گاموح را پذیرفته و آن را تمام شده میدانند. اکثر دانشگاهها به حیات خلوت گاموح تبدیل شده است. اینگونه که به نظر میرسد، شاخههای دانشجویی و حتی دانشآموزی آن نیز متشکل شده است. کمیتههای آنها در شهرهای مختلف از جمله تبریز، تهران، مرند، قوشاچای و… جا افتاده، شعار نویسی و تبلیغ اصول گاموح را در راس برنامههای خود دارند. از مخالف تا موافق عموما ، همه به پیشرفت آنها اعتراف دارند. حتی یکی از دوستانی که با نام واقعی خود در مورد آنها مطلب نوشته بود، صحبت از عجله و جوگیری خود میکرد. باید قبول کنیم گاموح دیگر آن دو- سه نفر انگشتنما که همه، آنها را میشناختیم، نیست. در مورد هر فعالی در شبهه هستیم که نکند گاموحچی شده باشد!! باید اذعان داشت که آنها در این مدت به برنامهی اصلی خود که یارگیری و جذب نیرو بوده، به خوبی عمل کرده، و توانستهاند هم در میان اقشار با سابقه و هم در بین نسل جوان حرکت ملی اکثر مهرههای فعال را جذب کنند. این درست است که فعالیت گاموح، با توجه به فعالیت نه چندان زیاد دیگر گروهها، زیاد به چشم میآید، اما روندی که آنها در پیش گرفتهاند، را باید جدی گرفت و به خود آمد، تا آنچه را که نباید از دست داد، را از دست ندهیم.
آری دوستان! گاموح، دیگر آن گاموح سابق نیست، تغییر کرده است، به خود آمده است. در حالیکه ما همچنان کما فی السابق، سرگردان ماندهایم. جای تاسف بیشتر است که گاموح آن وجههای که بدست آورده، نه از فعالیتهای خود، که بیشتر، از اعمال نابخردانه بعضی از ما بوده است. در برخی دانشگاهها، آنها به جای تبلیغ مرامنامه و اصول خود، نوشته های دوستان مخالف گاموح را پخش میکنند. برخی نوشته های دوستان بر علیه آنها، با تحلیل و انشایی ضعیف، موجب تبلیغ مثبت آنها میشود. در دانشگاه اردبیل یکی از آنها، در حالیکه دو نوشته واقعا ضعیف ، ” تفکر قیّممابانه در حرکت … ” ازائلخان تورکاوغلئ و دیگری از احسان آستارالی، را به ما میداد، با خنده گفت که” گاموح دیگر به تبلیغات کاری ندارد. دوستان! آنتیگاموح ما، زحمت آن را میکشند!” نسل جدید حرکت، خواهان منطق و عقلانیت است. این نسل به فرق بین تخریب و تنقید آشناست. فرق میان شعار و عمل،تفاوت فعالیت در اینترنت و واقعیت را میداند. دیگر، براحتی فعالیتهای گاموح را نمیتوان گفت، کار فوتوشاپ است. باید دقت کنیم که حرفهای بیادبانه و غیراخلاقی برخی از دوستان در مقابل تظاهر ادبانه آنها محکوم به انزواست. بی شک تخریب نابخردانه در مقابل شعار” گاموحچی تخریب ائلهمز” راه به جایی نخواهد برد. بجای اینکه با مقالات علمی و تحلیلی، کارها و نوشتههای آنها را محکوم کنیم، بیشتر دنبال این هستیم که آن را چهرگانی نوشته یا ماحمید فاضلیان کمونیست!
کارهای احساساتی و با عجله ما باعث شده که کارها خرابتر از قبل شود. تا دیروز ناآگاهانه، عباس لسانی را به ظن اینکه او هم از آنهاست، قصاب بیسواد میخواندیم و میانهاش را با ملا عظیمی بهم میزدیم. امروز هم ناآگاهانه، چون خودش گفته که ” من از هیچ تشکیلاتی نیستم!”، تا عرش اعلا بزرگش میکنیم. مگر امانی گاموحچی، خودش گفته که من گاموحچی هستم!!؟
کار ما به جایی رسیده است که آنهایی که تا دیروز تنها دغدغهشان، تبرئه خود از لمپنیسم بود، امروز ما را به عقلانیت و فرهنگ مبارزه دعوت میکنند. باورش بسیار سخت است اگر این شایعه درست باشد که گاموح در حال اجرای طرحی برای مدیریت مخالفانش است. به این صورت که برخی از آنها در لباس آنتیگاموحهای دو-آتشه در صدد ایجاد تشکیلاتی برای مخالفان هستند که با گذشت زمان، نظر آنها را نسبت به گاموح عقلانی! کنند.
در حالیکه گاموح روزبروز منسجمتر شده و نقاط ضعف خود را برطرف میکند، در مقابل، برخی از دوستان در برخی جمعها، لزوم تشکیلات را در شرایط کنونی زیر سوال میبرند، تا بدین ترتیب شعورمبارزاتی ما را هم زیر سوال برده باشند. در این گیرودار هم، کاهش تاثیر گونازتیوی عملا مزید برعلت شده است و اوضاع، زمانی بدتراز این خواهد شد که تلویزیون آنها شروع بکار کند.
کارهای بچگانه برخی دوستان، جای هیچگونه توجیهی را باقی نمیگذارد. اینکه در بین اسامی زندانیان حرکت ملی، نام ائلمان نوری را سانسور میکنیم و یا خبر دستگیرشدگان قوشاچای را بایکوت میکنیم، هیچ تاثیری به حال گاموح ندارد. فقط وجهه خودمان را خراب میکنیم و بهانه دست آنها میدهیم.
باید در عمل ثابت کنیم که حرکت ملی فقط گاموح نیست، باید برنامه و اهدافی فراتر از گاموح و مخالفت با آن تعریف کنیم. باید میزان بحثهایی که در مورد گاموح میشود را، تحت کنترل درآورد. یکی از گاموحچیها تعریف میکرد که هیئتی از اورمیه آمده بودند که با ما صحبت کنند که باهم همکاری کنیم، در طول جلسه، آنها فقط گاموح را تخریب کردند! ما هم قبول کردیم. بعد پرسیدیم که ” خوب، حرفهای شما درست! حال شما، برنامه و هدف خود را بگویید”. آنها دوباره تخریبات خود را تکرار کردند!!
البته فعالیتها و نوشتههای ارزشمند برخی از دوستان را نباید فراموش کرد که واقعا جای تقدیر و تشکر را دارد. اما آنگونه که واقعیات نشان میدهد، این فعالیتها به اندازهای نیست که بتواند کارهای دیگر دوستان را تحت تاثیر قرار دهد.
طبق آنچه که آمد، واضح است که باید انتقاد از خود در سرلوحه کارهای ما قرار گیرد. متشکل شدن، فعالیت و تبلیغ عقلایی و منطقی، به دور از احساسات و جوگیری تنها چاره این عقبماندگی است. باید آنتیگاموح بودن را از اصل به فرع جایگزین کرد. بایستی با فعالیت تشکیلاتی و علمی، حساب خود را از آنتیگاموحهایی که فقط کارهها را خراب میکنند، جدا کرد.
تنها فعالیت مستمر و آگاهانه بر اساس منافع آذربایجان جنوبی است که میتواند از نفوذ تمامیت خواهان گاموح بکاهد و حرکت ملی را به اهداف مقدس خود برساند.