Friday, August 31, 2007

لوطفن سؤزده ميللتچي اولانلارين بو آلچاقجاسينا يازديقلاريازي يا بير باخين


دردی که از آن رنج می بریم
م.خویلو - م.ائلشاد
میدانیم که این نوشته سر و صدای زیادی به دنبال خواهد داشت و این را هم میدانیم که مثل همیشه مورد سو­ء استفاده گاموح­چی­ها قرار خواهد گرفت. اما فکر میکنیم با همه تبلیغات منفی­ای که خواهد داشت، ارزش یکبار نوشتن را دارد. در تمام آن مدتی که در تنقید گاموح، چه به طنز و چه به جدّ می­نوشتیم، حتی یک لحظه هم به مغزمان خطور نمی­کرد که روزی برسد نه بر علیه گاموح، بلکه برعلیه آنتی­گاموح بنویسیم. موضوعی که ما دو نفر را مجاب کرد که به خاطر اهمیت آن، باهم بنویسیم. تصور نکنید که ما هم مثل بعضی­ها، گاموح­چی شده­ایم!! هرگز، ما همچنان در عقیده خود راسخ هستیم. ما استقلال آذربایجان جنوبی را خواهانیم و تا ابد هوادار هیچ تشکیلات نیمه استقلال­طلب یا فدرال­چی نخواهیم شد.
باید اعتراف کرد که انتقاد از خود، یعنی آنچیزی که گاموح آن را بکار بسته و نسبتا هم موفق شده است، در میان ما هنوز جایی ندارد. این مسئله باعث شده که گاموح روزبروز موفق­تر باشد و ما هر روز عصبانی­تر. شاید آنچه که در این نوشته آمده است، عده­ای خودی را بازهم به شک بیاندازد که این را هم آن پروفسور!!! چهرگانی مریض نوشته است. و از طرف دیگر، عده­ای غیر خودی را به تبلیغ وادارد که این اعترافات احمد اوبالی است! اما باید گفت این، نه تعریف و تمجید از یک نیمه تشکیلات به نام گاموح، بلکه هشداری است به تمام آنهایی که خود را غیر گاموح می­دانند، برای اینکه بدانیم در صورت ادامه چنین عملکردی ضعیف، گاموح هرچه بیشتر منسجم و گسترده شده و حرکت ملی را به پرتگاه آمال عده­ای شخص­پرست سوق دهد. از اینرو اگر مطمئن هم هستیم که این را چهرگانی نوشته! باز دلیل نمی­شود که به مطالب آن دقت نکرد و در باره آن تفکر نکرد!!!
موضوع از این قرار است که گاموح، همان تشکیلاتی که تمام انرژی ما صرف مخالفت با آن می­شود، هر روز در حال پیشرفت است. هر اتفاقی که می­افتد، چه در داخل و چه در خارج، گاموح آن را به نفع خود مصادره می­کند. اکثر تهدیدها را به فرصت تبدیل کرده و به خوبی از آنها استفاده می­کند. در یکی- دو سال اخیر گاموح توانسته خود را نسبتا به عنوان تشکیلاتی با ثبات و با برنامه نشان دهد. با تمام تلاش تشکیلاتهای دیگر، گاموح توانست خود را به عنوان نماینده آذربایجان جنوبی در UNPO عضو کند. دیپورت چهرگانی از تورکیه و آذربایجان شمالی در نهایت به نفع گاموح تمام شد. در ماجرای حسین تورک­ائللی، گاموح توانست خود را در مقامی برابر با دولت علییف نشان داده و در نهایت موفق به حل آن بحران شده و مبلغ ثبات سازمانی خود شود. جریان هادی موسوی را با مدیریت توانست به بمب تبلیغاتی خود تبدیل کند و اکثر خبرگزاریهای معتبر جهان نیز خبرهای آن را منتشر کردند. با تمام حرف و حدیثها، در سال گذشته کنگره حزبی تمام شاخه­های خارجی حزب را برگزار نمود. با سه -چهار سایت فعال اینترنتی رسمی و دهها وبلاگ می­توان گفت که هنوز هم در دنیای اینترنت، دارای نفوذ است. اکثر سایت­ها و کانال­های مربوط تورکیه و آذربایجان شمالی از چهرگانی، نه به عنوان لیدر گاموح، بلکه به عنوان لیدر آذربایجان جنوبی یاد می­کنند. متاسفانه در مورد پرچم گاموح هم، این صدق می­کند. به نظر می­رسد که در مطبوعات و افکار عمومی آذربایجان شمالی، چهرگانی به تاثیرگزاری­ای قابل قیاس حتی با عیسی قنبردست پیدا کرده است.
در داخل هم آن دورانی که گاموح­چی­ها از گاموح بودنشان شرمنده بوده و صدای خود را در­نمی­آوردند، گذشته است. در مورد اکثر فعالین با سابقه­ی شناخته شده، شائبه­ی پیوستن به گاموح وجود دارد! دیگر هیچ کس مانند گذشته، در جمع­ها به خود جرات نمی­دهد که علیه گاموح سخنرانی کند. بیشتر مخالفان مسئله بایراق را از گاموح جدا دانسته، پرچم گاموح را پذیرفته و آن را تمام شده می­دانند. اکثر دانشگاهها به حیات خلوت گاموح تبدیل شده است. اینگونه که به نظر می­رسد، شاخه­های دانشجویی و حتی دانش­آموزی آن نیز متشکل شده است. کمیته­های آنها در شهرهای مختلف از جمله تبریز، تهران، مرند، قوشاچای و… جا افتاده، شعار نویسی و تبلیغ اصول گاموح را در راس برنامه­های خود دارند. از مخالف تا موافق عموما ، همه به پیشرفت آنها اعتراف دارند. حتی یکی از دوستانی که با نام واقعی خود در مورد آنها مطلب نوشته بود، صحبت از عجله و جوگیری خود می­کرد. باید قبول کنیم گاموح دیگر آن دو- سه نفر انگشت­نما که همه، آنها را می­شناختیم، نیست. در مورد هر فعالی در شبهه هستیم که نکند گاموح­چی شده باشد!! باید اذعان داشت که آنها در این مدت به برنامه­ی اصلی خود که یارگیری و جذب نیرو بوده، به خوبی عمل کرده­، و توانسته­اند هم در میان اقشار با سابقه و هم در بین نسل جوان حرکت ملی اکثر مهره­های فعال را جذب کنند. این درست است که فعالیت گاموح، با توجه به فعالیت نه چندان زیاد دیگر گروهها، زیاد به چشم می­آید، اما روندی که آنها در پیش گرفته­اند، را باید جدی گرفت و به خود آمد، تا آنچه را که نباید از دست داد، را از دست ندهیم.
آری دوستان! گاموح، دیگر آن گاموح سابق نیست، تغییر کرده است، به خود آمده است. در حالیکه ما همچنان کما فی السابق، سرگردان مانده­ایم. جای تاسف بیشتر است که گاموح آن وجهه­ای که بدست آورده، نه از فعالیتهای خود، که بیشتر، از اعمال نابخردانه بعضی از ما بوده است. در برخی دانشگاهها، آنها به جای تبلیغ مرامنامه و اصول خود، نوشته های دوستان مخالف ­گاموح را پخش می­کنند. برخی نوشته های دوستان بر علیه آنها، با تحلیل و انشایی ضعیف، موجب تبلیغ مثبت آنها می­شود. در دانشگاه اردبیل یکی از آنها، در حالیکه دو نوشته واقعا ضعیف ، ” تفکر قیّم­مابانه در حرکت … ” ازائلخان تورک­اوغلئ و دیگری از احسان آستارالی، را به ما می­داد، با خنده گفت که” گاموح دیگر به تبلیغات کاری ندارد. دوستان­! آنتی­گاموح ما، زحمت آن را می­کشند!” نسل جدید حرکت، خواهان منطق و عقلانیت است. این نسل به فرق بین تخریب و تنقید آشناست. فرق میان شعار و عمل،تفاوت فعالیت در اینترنت و واقعیت را می­داند. دیگر، براحتی فعالیتهای گاموح را نمی­توان گفت، کار فوتوشاپ است. باید دقت کنیم که حرفهای بی­ادبانه و غیراخلاقی برخی از دوستان در مقابل تظاهر ادبانه آنها محکوم به انزواست. بی شک تخریب نابخردانه در مقابل شعار” گاموح­چی تخریب ائله­مز” راه به جایی نخواهد برد. بجای اینکه با مقالات علمی و تحلیلی، کارها و نوشته­های آنها را محکوم کنیم، بیشتر دنبال این هستیم که آن را چهرگانی نوشته یا ماحمید فاضلیان کمونیست!
کارهای احساساتی و با عجله ما باعث شده که کارها خرابتر از قبل شود. تا دیروز ناآگاهانه، عباس لسانی را به ظن اینکه او هم از آنهاست، قصاب بیسواد می­خواندیم و میانه­اش را با ملا عظیمی بهم می­زدیم. امروز هم ناآگاهانه، چون خودش گفته که ” من از هیچ تشکیلاتی نیستم!”، تا عرش اعلا بزرگش می­کنیم. مگر امانی گاموح­چی، خودش گفته که من گاموح­چی هستم!!؟
کار ما به جایی رسیده است که آنهایی که تا دیروز تنها دغدغه­شان، تبرئه خود از لمپنیسم بود، امروز ما را به عقلانیت و فرهنگ مبارزه دعوت می­کنند. باورش بسیار سخت است اگر این شایعه درست باشد که گاموح در حال اجرای طرحی برای مدیریت مخالفانش است. به این صورت که برخی از آنها در لباس آنتی­گاموح­های دو-آتشه در صدد ایجاد تشکیلاتی برای مخالفان هستند که با گذشت زمان، نظر آنها را نسبت به گاموح عقلانی! کنند.
در حالیکه گاموح روزبروز منسجم­تر شده و نقاط ضعف خود را برطرف می­کند، در مقابل، برخی از دوستان در برخی جمع­ها، لزوم تشکیلات را در شرایط کنونی زیر سوال می­برند، تا بدین ترتیب شعورمبارزاتی ما را هم زیر سوال برده باشند. در این گیرودار هم، کاهش تاثیر گونازتی­وی عملا مزید برعلت شده است و اوضاع، زمانی بدتراز این خواهد شد که تلویزیون آنها شروع بکار کند.
کارهای بچگانه برخی دوستان، جای هیچ­گونه توجیهی را باقی نمی­گذارد. اینکه در بین اسامی زندانیان حرکت ملی، نام ائلمان نوری را سانسور می­کنیم و یا خبر دستگیر­شدگان قوشاچای را بایکوت می­کنیم، هیچ تاثیری به حال گاموح ندارد. فقط وجهه خودمان را خراب می­کنیم و بهانه دست آنها می­­دهیم.
باید در عمل ثابت کنیم که حرکت ملی فقط گاموح نیست، باید برنامه و اهدافی فراتر از گاموح و مخالفت با آن تعریف کنیم. باید میزان بحثهایی که در مورد گاموح می­شود را، تحت کنترل درآورد. یکی از گاموح­چی­ها تعریف می­کرد که هیئتی از اورمیه آمده بودند که با ما صحبت کنند که باهم همکاری کنیم، در طول جلسه، آنها فقط گاموح را تخریب کردند! ما هم قبول کردیم. بعد پرسیدیم که ” خوب، حرفهای شما درست! حال شما، برنامه و هدف خود را بگویید”. آنها دوباره تخریبات خود را تکرار کردند!!
البته فعالیتها و نوشته­های ارزشمند برخی از دوستان را نباید فراموش کرد که واقعا جای تقدیر و تشکر را دارد. اما آنگونه که واقعیات نشان می­دهد، این فعالیتها به اندازه­ای نیست که بتواند کارهای دیگر دوستان را تحت تاثیر قرار دهد.
طبق آنچه که آمد، واضح است که باید انتقاد از خود در سرلوحه کارهای ما قرار گیرد. متشکل شدن، فعالیت و تبلیغ عقلایی و منطقی، به دور از احساسات و جوگیری تنها چاره این عقب­ماندگی است. باید آنتی­گاموح بودن را از اصل به فرع جایگزین کرد. بایستی با فعالیت تشکیلاتی و علمی، حساب خود را از آنتی­گاموح­هایی که فقط کارهها را خراب می­کنند، جدا کرد.
تنها فعالیت مستمر و آگاهانه بر اساس منافع آذربایجان جنوبی است که میتواند از نفوذ تمامیت خواهان گاموح بکاهد و حرکت ملی را به اهداف مقدس خود برساند.